هنر داستانک

ساخت وبلاگ
توی یه دهکده نه دور و نه نزدیک یک خانه ای بود.یک دختر کوچولو با پدر و مادرش در آن خانه زندگی می کردند.چند سالی بود که دهکده تاریک شده بود و هوا سرد.انگار همیشه زمستان بود.یک روز دخترک سردش شد.رو به مادرش گفت:مامان چرا اینجا همیشه زمستونه؟چرا انگاری تاریکی؟مادر دخترک لبخند زد و موهای دخترش را نوازش کرد. دخترم !خوب اینجا سرد و تاریکه چون خورشید نیست.چند سال پیش نمی دونم چرا خورشید رفته و تا حالا برن هنر داستانک...ادامه مطلب
ما را در سایت هنر داستانک دنبال می کنید

برچسب : داستان,کودک, نویسنده : 8dastanakhonare950a بازدید : 194 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 15:41

باد نخواهد ایستاد     زمان ,به زمین نخواهد رسید وقتی نبض زندگی زیر سایه دقایقت عطر افشانی می کند این رایحه آشنا دنیا را تکان خواهد داد... عقربه ها را به هم خواهد رساند  و بهار را چهار فصل زنده خواهد کرد پانوشت:به زودی ادامه داستان.در پست های بعدی.   نوشته شده در سه شنبه هفتم شهریور ۱۳۹۶ساعت 18:10 توسط حدیثه آقارضایی| | هنر داستانک...ادامه مطلب
ما را در سایت هنر داستانک دنبال می کنید

برچسب : زمان, نویسنده : 8dastanakhonare950a بازدید : 192 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1396 ساعت: 16:55

سلام. سه شنبه 19/بهمن ماه1395 طی مراسمی  در فرهنگسرای آئینه اراک از دو کتاب تولیدی حوزه هنری اراک رونمایی شد و همین طور از برگزیدگان ششمین جشنواره شعر و داستان استان مرکزی هم تقدیر شد.خوب البته من هم در بخش برگزیدگان داستان کوتاه بودم و باقی قضایا.... می تونید داستانم رو که برگزیده جشنواره شد روی لی هنر داستانک...ادامه مطلب
ما را در سایت هنر داستانک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8dastanakhonare950a بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 23:21

به زودی شعر و داستان  مخاطبین گرامی...نقاشی های پروفایل تلگرامم چندتاشون اثر خودمه.اونای دیگه مال من نیست.مرغابی ها و تصویر امروز,دختر و سبد گربه اثر های خودمه البته کار کارگاهیه....ان شا الله کارای بعدی بهتره از اینا...همین طور تصویر پرنده روی شاخه درخت هم روی چوب کار شده و کار خودمه...کارگاهی نیست هنر داستانک...ادامه مطلب
ما را در سایت هنر داستانک دنبال می کنید

برچسب : زودی, نویسنده : 8dastanakhonare950a بازدید : 212 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 23:21

سلام.

امروز رو به همه تبریک می گم...ولادت با سعادت امیر مومنان حضرت علی (ع)رو خدمت همه و به پدرای خوب به خصوص پدر خودم صمیمانه تبریک می گم و برای همه بابا ها آرزوی سلامتی و عمر طولانی دارم....سایه شما همیشه برقرار

نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۶ساعت 16:59 توسط حدیثه آقارضایی| |

هنر داستانک...
ما را در سایت هنر داستانک دنبال می کنید

برچسب : ولادت,سعادت, نویسنده : 8dastanakhonare950a بازدید : 188 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 23:21


هنر داستانک

این واژه های نو

اینستاگرام.
سلام.لطف کنن عده ای در پیج اینستاگرام من مزاحم نشن....حرکت زیبایی نیست.فرهنگ استفاده و حضور در فضای مجازی رو رعایت کنیم...

نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 23:31 توسط حدیثه آقارضایی| |


هنر داستانک...
ما را در سایت هنر داستانک دنبال می کنید

برچسب : اینستاگرام, نویسنده : 8dastanakhonare950a بازدید : 196 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 23:21

باز هم آمد رمضان

خدا رو شکر که خداوند باز هم رحمتش رو شامل حال ما بندگان کرد و همه ما رو به بزرگترین مهمانی جهان دعوت کرد.

این ماه بر همه شما مبارک .امیدوارم براتون سرشار از رحمت و برکت و بخشش و روزی باشه.

موقع دعاهاتون ما رو هم به یاد داشته باشید.

نوشته شده در جمعه پنجم خرداد ۱۳۹۶ساعت 12:0 توسط حدیثه آقارضایی| |

هنر داستانک...
ما را در سایت هنر داستانک دنبال می کنید

برچسب : برکت, نویسنده : 8dastanakhonare950a بازدید : 216 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 23:21

هنر داستانک این واژه های نو روز قدس طبق فرمایشات امام خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران آخرین جمعه ماه رمضان روز قدس نامیده شد.روز حمایت از مظلومین.با شرکت در راهپیمایی این روز مظلومان رو یاری کنیم. به امید صلح در جهان. نوشته شده در جمعه دوم تیر ۱۳۹۶ساعت 11:17 توسط حدیثه آقارضایی| | هنر داستانک...ادامه مطلب
ما را در سایت هنر داستانک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8dastanakhonare950a بازدید : 175 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 23:21

مریم : مجله رو از کشوی میزش بیرون آورد. نگا کن چی گرفتم!این دفه دیگه بی بر و برگرد برد با منه.اون دفه دستم خالی بود...اما این دفه فرق می کنه. محکم روی میز کوبید. حواست به منه یا بازم سرت تو اون گوشیه و داری میگردی؟ سرم رو بالا گرفتم و اشاره کردم به کنار میزم. ملاحظه می فرمایید که داره شارژ میشه.داشت هنر داستانک...ادامه مطلب
ما را در سایت هنر داستانک دنبال می کنید

برچسب : داستان, نویسنده : 8dastanakhonare950a بازدید : 180 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 23:21

سایه افتاد روی زمین.لیلا تا کمر روی میزم بود.از حجمش سرم رو کشیدم کنار . بفرمایید.کاری داشتید؟نیم باریکه لبخندی انداخته بود گوشه لپش.کمی خم شده بود .انگار وزنه ای آویزون شانه اش شده بود و نمی توانست از شرش خلاص شود. تا یه رب کم از یازده بیاید اتاقم.کار فرداتونم بیارید. کدوم؟فردا که... رفت.جمله نیمه هنر داستانک...ادامه مطلب
ما را در سایت هنر داستانک دنبال می کنید

برچسب : ادامه, نویسنده : 8dastanakhonare950a بازدید : 168 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 23:21